۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه


خوشبخت تر از فرشته
مردي دانا در راه مدرسه از كنار درختي ميگذشت . مرد جواني را ديد كه تنها به درخت تكيه داده و به خورشيد در حال غروب مينگرد . مرد دانا كنار مرد نشست و مسير نگاهش را تعقيب كرد و آهسته زير لب زمزمه كرد: الان همه فرشته ها آرزو دازند كه مثل ما آدمها فرصت زندگي داشتند و ميتوانستند دمي به افق اين آسمان زيبا خيره شوند . اي خوشبخت تر از فرشته ها اينجا چكار ميكني؟ مرد جوان لبخند تلخي زد و پاسخ داد: شكست سختي را در زندگي تجربه كرده ام . تقريبا همه چيزم را در زندگي از دست داده ام و پس از ايام شادي و آسايش سختترين لحظات را تجربه كردم . با خودم فكر ميكنم آيا دوباره روشنايي به زندگي من برميگردد؟



مرد دانا با انگشتانش به دوردست ترين نقطه آسمان جايي كه خورشيد غروب ميكرد اشاره كرد و گفت: آنجا آن دورها جايي است كه الان خيلي از آدمهاي ناموفق و شكست خورده همزمان دارند به آن نقطه آسمان نگاه ميكنند . بعضي از آنها ديگر اميدي به طلوع خورشيد ندارند . اينها همان آنهايي هستند كه فردا نااميدتر و مايوس تر از امروزند . اما عده اي ديگر هستند كه براي ديدن خورشيد كافي است كمي صبر و تحمل داشته ياشند و در كنار شكيبايي بايد جهت نگاهشان را هم عوض كرده و به سمت مخالف غروب خورشيد چشم بدوزند ، يعني به سمت شرق كه خورشيد طلوع ميكند و منتظر طلوع فجر در سپيده دم باشند.


اگر تو ميخواهي همينجا بنشيني و فقط در سمت غروب منتظر طلوع و روشنايي باشي بايد به تو بگويم كه اين امر محقق نخواهد شد و اگر خيلي خوش شانس باشي فردا همين موقع دوباره شاهد غروب خورشيد خواهي بود.


اما اگر رويت را به سمت مقابل غروب يعني به سمت طلوع آفتاب برگرداني و كمي صبر و اميد داشته باشي خواهي ديد كه بزودي خورشيد با زيباترين جلوه هايش ، آسمان را پر خواهد كرد . اگر ميخواهي روشنايي را ببيني چشمانت را از اين سمت غم افزا برگردان و به سمت افق ديگري خيره شو و صد البته كمي هم صبر داشته باش!